تمام هستی مرا به یک نگاه دل نشین
بیا و جای آینه درون چشم من ببین
دلم بهانه ی تو را گرفته با زبان شعر
چو یک ترانه یا غزل،بیا و بر لبم نشین
بیا و بستر مرا در این شب خزان زده
به شرم بوسه ای بزن از آن لبان آتشین
پیرزاد
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 26
جای سالم به تن زخمی ما نیست دگر
غم تازه به دل پرشده جا نیست دگر
جور و واجور همه درد و بلا را دیدیم
بس کن ای چرخ فک،جای بلا نیست دگر
این نبود آن چه مرا قول قبولش دادند
ما که خود خواسته بودیم و سزا نیست دگر
زندگی را نه به خود راه به این منزل شد
انتخابی است به اجبار و روا نیست دگر
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 85
شیراز من از خشم تو شد زخمی و ویران
گرخاک گهرپرور من تشنه ترین بود
از مردم نیکو صفتش باغ برین بود
با خود به کجا می بری ای سیل دلم را؟
آهسته ،کجا می روی از ما به تماشا؟
از ماست که بر ماست که بی دانش و تدبیر
همواره گنهکار بنالیم زتقدیر
شیراز دگر عید ندارد که عزا شد
برشهر دل آشفته ی من باز جفاشد
پیرزاد
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 106
دل داده سر و جان به ره عشق تو دادیم
بر خاک درت جملگی از اوج تکبر
با سینۀ خیزان همه از پای فتادیم
هر چند خراب دل و زنجیر تو هستیم
اما همه از وصل غم عشق تو شادیم
ما جمله به معراج رسیدیم ولیکن
از خاک کف پای گهر بار تو زادیم
ای پیر و مرادِ دل دیوانۀ عالم
با واسطه از تو خود ما پیر و مرادیم
پیرزاد
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 102
برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 95
برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 92
شب عید است و من در انتظارم با دو چشم تر
کجایی که نمی آیی و چشمم خشک شد بر در ؟
تو را من جای عیدی از خدای خویش می خواهم
که شاید باز گرداند تو را در جمعه ای دیگر
دلم هرگز نمی گیرد بدونت لحظه ای آرام
مگر بر سینه بگذاری به لبخند ملیحت سر
پیرزاد
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 95
نفسی به قصد احیا بده تا نفس بگیرم
مکن استخاره و لب بده تا تشنه نمیرم
گل گونه ات چه سرخ است و نگاه ناز پرشرم
بده فرصتی دوباره که تو را بغل بگیرم
سرو مو اگر نشسته به غبار و گرد پیری
به جوانی دل من بنگر نه روی پیرم
صیاد...برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 87
برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 91
برچسب : نویسنده : sereghazal بازدید : 111